این سایت را ٬تا سرنگون نظام فاشیستی ایران به روز خواهم کرد

Mitt foto
Alla kan brinna i idrotts föreningar

måndag 22 augusti 2016

"دهه خونین شصت"

سی سال از روزی که خمینی گفت: بگیرید و بکشیدشان می گذرد. او دستور داده بود فعالان و هواداران جریانهای مخالف جمهوری اسلامی را بگیرند و درجا بکشند. با این فرمان، پاسداران حکومتی و مأموران وزارت اطلاعات (ساواما) از دستگیری، شکنجه، اعدام، تیراندازی، درگیری خیابانی و کشتار در ملأ عام ابائی نداشتند. آنها وحشیانه به اینگونه اعمال ادامه می دادند، چون خمینی دستور داده بود هرجا که از ما نشانه ای به دست می آوردند، در خانه، مدرسه، کارگاه و هرجای دیگر، دستگیرمان کنند و درجا بکشند. پیرو این دستور، پاسداران انقلاب از هیچگونه کشتار و آزار که مایل به انجامش بودند کوتاهی نمی کردند.

دستور مرگبار خمینی در دهه شصت، جان بسیاری از جوانان و نوجوانان را، در کشور گرفت. جوانان و نوجوانانی که باور به انقلاب، آنها را انقلابی کرده بود. یک دهه سرکوب نتیجه چُنین فرمان مرگباری است. بسیاری از خانوادها به داغ فرزندان خویش نشستند و کودکان بسیاری، پدران و مادران شان را از دست دادند. در خیابان ها، به مرده های شان رحم نکردند؛ اجساد آنها را منهدم کردند. در زندان ها به زیر شکنجه ها کشتند و سرهای شان به بالای چوبه دار بردند و نام و نشانی از آنها در گورستان ها باقی نگذاشتند.
پس از فرمان خمینی، تابستان شصت خونین شد و من که در آن هنگام در زندان بودم جز شمارش گلوله ها که انعکاس صدایشان گاه به تخته پاره های آهن بی شباهت نبود؛ کار دیگری در شب نمی کردم. اجرای این فرمان، کشتار و سرکوب مخالفین نبود؛ بلکه کشتار و سرکوبِ تحول خونینِ پدید آمده از تغییر نظام سلطنت پهلوی به سوی دمکراسی بود. فرمان خمینی شکست انقلاب را در پی داشت و آغازگر دوره جدیدی از استبداد در بعد از انقلاب 1357 بود.
استبداد حکومت مذهبیِ که جمهوری اسلامی به رهبری خمینی، در ایران پایه گذاری کرد، حکومت مطلقه فقیه را در پی داشت. ما، سرگردان در مطالب و نشریاتمان برای تعاریف و تفسیر از واژ ها، انواع حکومتها و طبقات به دنبال شیوه های سرکوب غیر متحجرانه هستیم، بدون آنکه به وسعت جنایات، عمق فاجعه و سرکوب یک دهه (دهه شصت) اندیشیده باشیم. جنایاتی که در رأس آنها وقایع خونین و ددمنشانه سال یکهزار و سیصد و شصت و یکهزار و سیصد و شصت و هفت شمسی است.
سرکوب شدگان دهه شصت شامل دو نسل و دو گروه می باشند. گروه اول، آنها که جان باختند و گروهی دیگر، فرزندانِ جانباخته گان و آنها که جانِ سالم از دست مامورین نظام به در برده اند. ضرورت اعلام این نکته و عمق فجایع در این است که" فراموشمان نشود با ما چه کردند و چه بر سرِ ما رفت". مبارزه با فراموشی، در مفهوم برپایی مراسمِ یادبود، بزرگداشت ها و مصاحبه ها میسر نمی شود. این راهها، جزئی از ابزارهای مبارزه با فراموشی هستند و در این برهه، وظایف ما دشوارتر و به مراتب سخت تر خواهد بود. از راههای پیشبرد مبارزاتمان، اتحاد عمل، مستند سازی، دفاعیات حقوقی و محکومیت های سیاسی و مبارزات فرهنگی است و قبل از هر حرکت می بایست، تکلیفمان را با خود، و مرزِمان را با انقلاب و جامعه روشن کرده باشیم و بدانیم، تا مادام که جمهوری اسلامی باقی است نه آمار دقیق کشتار و قتل عام در زندانهای جمهوری اسلامی ایران معین خواهد شد و نه به عدالت، آزادی و برابری دست خواهیم یافت.

fredag 12 augusti 2016

چرا دیوار مهربانی فرو ریخت؟



دیوارهای مهربانی در ایران از رونق افتاده‌اند.







روزنامه ایران در گزارشی از تعطیل شدن این دیوار‌ها خبر داده است. تابستان و گرما یکی از علل این تعطیلی عنوان شده و حمایت نکردن دولت به عنوان دلیلی دیگر. تمام شدن مهربانی هم مساله‌ای‌ست که خود مردم به آن اشاره کرده‌اند.
از آذر ماه سال گذشته عکس‌هایی از دیوارهایی در اصفهان و شیراز منتشر شد که گیره‌های لباس بر آن‌ها نصب شده بود و تعدادی لباس زمستانی هم از آن‌ها آویزان بود. در روزها و ماه‌های بعد عکس‌های مشابه‌ای چنین دیوارهایی از شهرهای دیگر ایران منتشر شد. این دیوارها را «دیوار مهربانی» نامیدند و بر آن‌ها نوشتند: «نیاز داری بردار، نیاز نداری بگذار.»
حالا در گزارش روزنامه ایران آمده است که بر یکی از این دیوارها در مقابل متروی میدان حر در تهران، حتی میخ‌های روی دیوار هم کنده شده‌اند و فقط چند حفره خالی و رنگی از دیوار مهربانی برجاست: «زنی می‌گذرد. نگاهش به دست‌های من است که از دیوار خالی عکس می‌گیرم. می‌گوید خانم تمام شد، عمر مهربانی هم سرآمد.»
اول بهمن ماه سال ۹۴ اما یک جامعه‌شناس از ایران درباره این دیوارها به رادیو زمانه گفته بود که این دیوارها وجود فقر را به شکل غلط و غیردقیقی به مسئولیت فردی ما گره می‌زند: «اگر این آدم‌ها لباس ندارند، چرا لباس ندارند؟ چون تو یک دیوار مهربانی نساخته‌ای که لباس‌های اضافه‌‌آت را به این‌ها بدهی. نمی‌گویند چون تامین اجتماعی وجود نداشته، چون دولت کارش را درست انجام نداده و …. عین همین را در کمپین کم مصرف کردن آب می‌بینیم. مصرف خانگی سهم کوچکی از مصرف آب است، اما به شکلی مسئولیت کم‌آبی یا نابه‌سامانی وضعیت آب را گردن تو می‌اندازد و احساس گناه را گسترش می‌دهد. مسئولیت فقر و نابه‌سامانی اقتصادی می‌افتد گردن تک‌تک‌ آدم‌های جامعه. البته بی‌ربط نیست و قطعا آدم‌ها مسئولیت دارند، اما نه به این شکلی که در اینجا بازنمایی می‌شود.»